جایی برای آرامش...

جایی برای آرامش من ، تو و شاید ما!

جایی برای آرامش...

جایی برای آرامش من ، تو و شاید ما!

روزگار غریبیست ، نازنین


دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم.

دلت را میبویند

روزگار غریبی ست، نازنین

و عشق را

کنار تیرک راهبند

تازیانه میزنند.

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بن بست کج و پیچ سرما

آتش را به سوختبار سرود و شعر

فروزان میدارند.

به اندیشیدن خطر مکن.

روزگار غریبیست ، نازنین

آنکه بر در میکوبد شباهنگام

به کشتن چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک ، قصابانند

بر گذرگاهها مستقر

با کنده و ساطوری خونالود

روزگار غریبی ست ، نازنین

و تبسم را بر لب ها جراحی میکنند

و ترانه را بر دهان.

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب قناری

بر آتش سوسن و یاس

روزگار غریبیست ، نازنین

ابلیس پیروز مست

سور عزای ما را بر سفره نشسته است .

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://psezar.mihanblog.com

سلام دوست خویم
خوشحال میشم من رو لینک کنی
بعد من رو خبر کن تا من هم شما رو لینک کنم

سلام

لینک شدید !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد